چرا تمدن شناسی؟
ما امروزه در زمانهای زندگی میکنیم که جذابیتهای تمدن مدرن، زندگیهای ما را تحت تأثیر قرار داده است. از تکنولوژیهای مدرن گرفته تا سبک زندگی لیبرال. از طرف دیگر، افقی به نام تمدن اسلامی پیش روی ماست. تمدنی که تحقق آن بعید نیست ولی مسأله اینجاست: «چطور آن را محقق کنیم؟»
پاسخ در این نکته است که برای تمدن اسلامی باید جریان سازی اجتماعی کرد یعنی باید ارادههای زیادی برای این آرمان حرکت کند و جریان سازی نیازمند آگاهی اجتماعی یا همان جهاد تبیین در سطح کلان است. به بیانی ساده: اگر عموم مردم بینشی نسبت به مباحث تمدنی پیدا کنند و به درک صحیحی از تمدن غربی و تفاوتِ آن با تمدن اسلامی برسند، آنگاه انتخابها متفاوت خواهد شد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِس[1]»
یعنی انسان آگاه به زمانهٔ خودش، شبهات بر او هجمه نمیآورند[2] و ما میخواهیم سلسله مباحثی پیرامون تمدن شناسی داشته باشیم.
تمدن چیست؟
برای تمدن تعریفهای زیادی ارائه دادهاند و من نمیخواهم همه را این جا بیان کنم. خیلی ساده بگویم: تمدن در یک تعریف مصداقی یعنی نوع پوشش (مثل لباسهای بدننما یا بلند)، نوع خوراک (مثل فست فود یا چلوکباب)، نوع معماری و خانه سازی (مثل معماری شیکاگو یا معماری اسلامی)، کیفیت شهر سازی (مثل شهر با ساختمانهای متراکم اما مرتفع یا با ساختمانهای وسیع و دلباز)، نوع ابزار و آلات (مثل تکنولوژی) و سایر سختافزارها، همه در حوزهی تمدنی هستند. اگر بخواهم تعریف دقیقتری بدهم، تمدن از فرهنگ بوجود میآید. یعنی فرهنگ است که نوع پوشش، خوراک، معماری، شهر سازی، تکنولوژی و… را بوجود میآورد. پس اگر بخواهیم تمدن را به خوبی بشناسیم باید فرهنگ را خوب بشناسیم.
فرهنگ چیست؟
برای فرهنگ نیز مثل تمدن تعریفهای بسیار متعددی ارائه شده که به بحث ما نمیآید. خلاصه تعریف فرهنگ این است: «هنجارهای پذیرفته شده در یک جامعه.»
وقتی در یک مجلس سخنرانی مینشینیم، کسی که عاقل باشد، وسط حرف سخنران نمیپرد و مجلس را به هم نمیزند. چون همه سکوت و استماع به سخنران را به عنوان یک هنجار پذیرفتهاند. این جوّ سکوت و استماع همان فرهنگ حاکم بر سخنرانی است.
وقتی برای کار وارد یک مؤسسه میشویم، میبینیم همه مشغول «کار عمیق» هستند، در واقع هنجار «کار عمیق» مثل یک جوّ سنگین چنان بر این مؤسسه حاکم شده که احدی از همکاران حتی اگر تنبل باشد، جرأت نمیکند وقتش را به بطالت بگذارند. یا اگر نتوانست خودش را با این جو هماهنگ کند، مجبور میشود استعفاء دهد. در این مؤسسه فرهنگ کار عمیق حاکم است.
یا به جامعهی لس آنجلس میرویم و میبینیم که در گرمای آنجا لخت (با شلوار) راه رفتن در خیابانها عادی است در حالی که ما چنین جوی را در شهر گرمسیری مثل قم نمیبینیم. مردان قمی دارای فرهنگِ ستر و عفاف هستند در حالی که مردان لسآنجلسی دارای فرهنگ لیبرال!
فرهنگ هر جامعه هنجاری پذیرفته شده است که ریشه در طرز تفکر و عقائد آن جامعه دارد. پس اگر بخواهیم منشأ فرهنگ را دقیقتر بشناسیم باید تفکر را بشناسیم.
تفکر و عقیده چیست؟
وقتی بگویم «فست فود» هر کدام از شما تصوری از این مفهوم در ذهن دارد. همچنین وقتی بگویم «ضرر» هر کدامتان تصوری از این مفهوم دارد. وقتی بین مفهوم «فست فود» و «ضرر» نسبتی برقرار کنیم، به عبارت جدیدی میرسیم که: «فست فود ضرر دارد.» به این تصورات ذهنی و نسبت بینشان تفکر میگویند که یا مطابق با عالم بیرون از ذهن است (که به آن تفکرِ صادق میگویند) یا نیست (که به آن تفکر کاذب میگویند). مثلاً تفکر «خدا هست» صادق است، اگر نیست پس چه توجیهی برای نظم هندسی این جهان هستی داریم؟ یا تفکر «بدحجابی و برهنگی شرف و نجابت میآورد» کاذب است، چون اگر این طور بود خاندانهای اشراف سلطنتی و نجیب زادگان باید از همه برهنهتر میبودند. این از تفکر، اما عقیده چیست؟
برخی را میبینیم که میدانند پوشش بدن نما در شأن یک انسان شریف نیست اما به علت مد شدن این نوع پوشش، لباسهای بدن نما میپوشند. یا برخی میدانند فست فود ضرر دارد اما باز میخورند، چرا؟
در تفکر این عده بین «فست فود» و «ضرر» نسبتی وجود دارد اما با قلب آنها که منبع ارادهی بشریست عقد و گره نخورده. تفکر که با قلب انسان منعقد شود تبدیل به عقیده میشود[4]. عقیده منبع حرکتهای فردی و جمعیست.
***
الآن که تا حدودی تمدن، فرهنگ، تفکر و عقیده روشن شد، به نسبت میان اینها میپردازیم. این که چطور تفکر و عقیده بر فرهنگ اثر میگذارد و چطور فرهنگ بر تمدن و این که بسیاری مظاهر تمدنی امروز ریشه در چه فرهنگی دارند و این فرهنگ ریشه در چه تفکر و عقیدهای؟
نسبت میان تمدن، فرهنگ و تفکر
در تفکر اسلامی مفهومی تحت عنوان «عفّت» وجود دارد که در لغت یعنی ممانعت از ارتکاب کارهای قبیح و توانایی مهار کردن شهوتها[5]. مردمی که به این تفکر عقیده پیدا میکنند، در انتخابها و رفتارهای آنها تأثیر میگذارد و هنجاری در سطح جامعه بوجود میآید که به آن فرهنگ ستر و عفاف میگویند. گسترش فرهنگ ستر باعث میشود که مردم برای تسهیل این فرهنگ ساز و کارهایی را در سطح تمدنی ایجاد کنند مثلا لباسهای مستور و پوشیده بدوزند. پس تفکر عفت موجبِ فرهنگ ستر است و فرهنگِ ستر موجب دوخت لباسهای پوشیده است. اما لباسهای بدننما از کجا ناشی شده؟
دوختن لباسهای بدننما از فرهنگ برهنگی و لیبرال ناشی شده است. فرهنگی که میگوید: «بگذار هر طور دلش میخواهد، باشد، به تو چه؟» این فرهنگِ «به تو چه» که ناشی از طرز تفکر لیبرالیسم و تفکر اومانیسم است، کمال انسان را در عریان بودنش میبیند و ردپای این تفکر را در آثار هنری اومانیستی میتوان مشاهده کرد؛ از مجسمههای لخت مادرزاد گرفته تا تابلوهای نقاشی عریان! به بیان دیگر، تفکری که کمال انسان را در عریان بودنش میبیند، فرهنگ برهنگی را بوجود میآورد و رواج فرهنگ برهنگی موجب دوخت لباسهای تنگ و بدن نما در ساحت تمدنی میشود. از طرف دیگر، تفکری که کمال انسان را در حیاء و شرف او میبیند، فرهنگ مستور بودن و عفاف را بوجود میآورد و این فرهنگ، موجب دوخت لباسهای پهن و بلند مثل مانتوی خلیجی، لباسهای مستور، عبا و… میشود.
لباس در این جا یک مثال بود تا ساحتهای تفکر، فرهنگ و تمدن بهتر درک شوند. در قسمت بعد مثالهای متنوعتر و بیشتری ارائه میشود تا شناخت بهتری از تمدن ایجاد شود.
پاورقی
[1] محمد بن یعقوب کلینی، الكافي (چاپ دار الكتب الإسلامية)، ج1، ص: 27؛ ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، ص: 356؛ محمد محسن فیض کاشانی، الوافي، ج1، ص: 118؛ محمد باقر مجلسی، بحار الأنوار (چاپ بيروت)، ج75، ص: 269.
[2] محمد باقر مجلسی، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج1، ص: 87؛ فخر الدین طریحی، مجمع البحرين، ج4، ص: 103.
[3] مهندسی فرهنگی.
[4] عبد الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی معرفت شناسی در قرآن کریم.
[5] ابن فارس، معجم مقاييس اللغة، ج4، ص: 3؛ راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص: 573.
مباحث این مقاله اقتباس یافته از دو کتاب زیر است. برای مطالعهٔ بیشتر رجوع کنید به:
- «تمدن شناسی»، تألیف عطاء الله بیگدلی؛
- «در تکاپوی بهشت زمینی»، تألیف محمد جبار پور.