با تکرار این ۲ قدم به قلهٔ تسلط در آموزش زبان برسید

چگونه در آموزش زبان، با ۲ قدم ساده میتوان به قلهٔ تسلط رسید؟ شما در یادگیری و آموزش زبان به چیزی جز این ۲ قدم نیازی ندارید.
فهرست مطالب
- محور آموزش زبان چیست؟
- نقش ورودیها در پیشرفت آموزش زبان
- تکرار دو قدم پایه تا رسیدن به قله تسلط
- جمع بندی
محور آموزش زبان چیست؟
اگر آموزش زبان را به یک چرخ و فلک تشبیه کنیم، این چرخ حول چه محوری باید بچرخد؟ به بیان ساده، محور آموزش زبان چیست؟
روزی زنگ تلفنم به صدا در آمد. رضا پشت خط بود. به او گفتم: «چند نفر برای کلاس مکالمه ثبتنام کردهاند؟» گفت: «هنوز مشخص نیست. چون کتابمان مشخص نیست.» منظورش این بود که من منبعی را مشخص نکرده بودم. آن لحظه تعجب کردم! چقدر کتاب برایشان مهم است که بدون آن، ثبتنامی مشخص نیست! آنها من را دعوت کرده بودند تا برای مجموعه آنها مکالمه عربی تدریس کنم و مسؤولشان اصرار داشت کتاب «صدی الحیاة»[1] تدریس شود.
مسلما کیفیت «منابع آموزشی» (اعم از کتاب و کلیپ و…) در پیشرفت شما مؤثرند ولی میبینید کتاب «صدی الحیاة» در آموزشگاههای مختلف آموزش داده میشود، اما نتیجه همه یکسان نیستند. برخی قویاند و برخی ضعیف! در همان تلفن به رضا گفتم: «کتاب محوریت ندارد. کلاس که خوب باشد، شاگردان را به خودش جذب میکند. شما کار ثبتنام را انجام بده.» بنابراین «کتاب» و هر منبع آموزشی به تنهایی کارساز نیست. بلکه به مدرسی توانمند نیاز دارد تا آن منبع را به خوبی پیاده کند. پس آیا «مدرس» محوریت دارد؟
مدرسِ متخصص و با تجربه، نقش به سزایی در پیشرفت شما دارد. اما مدرسی را تصور کنید که تخصص بالایی داشته باشد، منابع خوبی هم برای تدریس دارد، اما «متد» ندارد. هر جلسه، هر طور که عشقش کشید آموزش میدهد. آیا به چنین مدرسی اعتماد میکنید؟ مسلما خروجیهای کلاسش مثل روشش، مذبذب خواهند بود. پس مدرس هم در آموزش محوریت ندارد. بنا بر این آیا «متد» محوریت دارد؟
متد آموزشی، کلاس را منسجم کرده، به مدرس جهت داده و منابع آموزشی را به خوبی در ذهن زبان آموزان پیاده میکند. ولی متد هم محوریت ندارد! اگر چه «منبع» آموزشی، «مدرس» و «متد»، همه با هم برای یک آموزش موفق ضروریاند ولی همه اینها لوازم کارند. آن چه محوریت دارد، به خروجی کار مرتبط است نه لوازم.
بر فرض بهترین منابع + بهترین مدرس + بهترین متد وجود داشته باشد، اما تا زبان آموز نخواهد یا بلد نباشد خوب یاد بگیرد، تأثیر آموزشها به حداقل خواهد رسید. حتی برعکس. شاگردی که بخواهد و بلد باشد چطور بیاموزد، از هر فرصتی حتی منابع ضعیف، مدرسین کم خبره، متدهای ناکارآمد، چیزی برای یادگیری دارد.
این حرفها را بیان نکردم تا بار مسؤولیت آموزش را از دوش مدرسین و آموزشگاهها بردارم. بلکه میخواهم معیار متفاوتی را خدمت شما ارائه دهم. «منابع»، «مدرسین» و «متد»هایی کارآمدند که بستری بوجود میآورند تا خروجیهای مسلط و مستقلی بیرون بیایند. آموزشگاهها و مدرسینی که القا میکنند، بدونِ آنها نمیتوانید زبان را بیاموزید، به شما راست نمیگویند. آنها عملا شما را (برای مقاصدی) به خودشان وابستهتر میکنند. آموزش زبان، بندِ به آموزشگاهها و مدرسین زبان نیست. آموزش موفق کاملا به خود شما بستگی دارد و شما محور آموزش هستید. کار منِ مدرس این است که بستری فراهم کنم تا بهتر و سریعتر به نتیجه برسید. برای مطالعه بیشتر در این موضوع مقالهای در حال تدوین است. به زودی منتشر خواهد شد.
نقش ورودیها در پیشرفت آموزش زبان
معمولا زبان را زمانی بهتر یاد میگیرید که در بستر فرهنگ آن زبان قرار بگیرید. وقتی به برلین سفر کنید، آلمانی را بهتر میآموزید. زمانی داخل توکیو، مستقیما با مردم آنجا ارتباط داشته باشید، ژاپنی را بهتر یاد میگیرید. آنهایی که تجربه سفر اربعین به کربلاء را داشتهاند، حتما دیدشان نسبت به زبان عربی تغییر یافته و هنگامی که اشتیاق یادگیری داشتهاند، در فضای آنجا بهتر یاد گرفتهاند. علت چیست؟
تا بنزینی واردِ خودرو نشود، موتورِ آن روشن نخواهد شد. تا آبی واردِ خاک نشود، گیاهی از آن خارج نخواهد شد. پنکه، بدون ورودِ برق به داخل آن، هوا را خنک نخواهد کرد. بدون ورودی، خروجی حاصل نخواهد شد.
این اصل بدیهی در آموزش زبان هم صدق میکند. اگر میخواهید در تکلم به زبان خارجی مسلط شوید، باید ذهنتان از ورودیها پر شود. یعنی وقتی داخل ماشینتان نشستهاید، رادیو عربی «استماع» کنید (یا هر زبان مد نظرتان)، در مقابل مدرس زبان یا یک فرد مسلط به همان زبان «مکالمه» کنید، کتابهای عربی را «قرائت» کنید، در شبکههای اجتماعی با افراد عرب زبان «مکاتبه» کنید و… این طور، زبان مورد نظرتان را بهتر میآموزید.
بستر فرهنگ هر کشوری سرشار از ورودیهاست. یعنی حتی اگر به زبان کشوری علاقه نداشته باشید، وقتی به آن کشور سفر کنید، خواسته یا ناخواسته، زبانشان را یاد میگیرید. نمیخواهم بگویم، برای یادگیری و آموزش زبان راهی جز سفر به کشور آن زبان نیست. البته که اگر قادر به سفر باشید، چه بهتر! ولی سفر بروید یا نروید، هر چقدر ذهنتان را از ورودیهای زبان بیشتر کنید، خروجیهای شما بهتر خواهد بود. یعنی «استماع» به رادیو عربی، «تکلم» با مدرس عربی، «قرائت» مجله عربی، «کتابت» با اهل زبان عربی در شبکههای اجتماعی و… موجب تسلط شما خواهد شد که این ورودیها، خروجیهایی برایتان خواهند داشت. این خروجیها شامل مهارتهای چهارگانهای هستند که اساس یادگیری زباناند:
۱) مهارت استماع (ورودی): وقتی اهل زبانی صحبت بکنند، قشنگ معنای عبارات و جملاتشان را درک کنیم؛
۲) مهارت تکلم (خروجی): بتوانیم به راحتی با اهل آن زبان صحبت کنیم؛
۳) مهارت قرائت (ورودی): بتوانیم با متون آن زبان ارتباط بگیریم و راحت بفهمیم؛
۴) مهارت کتابت (خروجی): بتوانیم بدون اشتباه، با اهالی آن زبان مکاتبه کنیم.
شناخت این ۴ مهارت، بینشی عمیق در یادگیری زبان به شما میدهد زیرا استماع خوب، منجر به تکلم خوب میشود و با قرائت متون فراوان، مهارت کتابت تقویت میشود.
تکرار دو قدم پایه تا رسیدن به قله تسلط
یکی از دوستانم به مدت ۲ سال و نیم، در یکی از آموزشگاههای مطرح زبان (هم عربی و هم انگلیسی) میآموخت و در یادگیریاش هم بسیار کوشا و جدی بود. وقتی او را ارزیابی میکردم، تقریبا از درک متون مکتوب و گفتارهای شفاهی بر میآمد، اما نمیتوانست به راحتی و از روی بداهه، خودش را به زبان عربی و حتی انگلیسی معرفی کند. به بیان دیگر، آن آموزشگاه در ایجاد بستری برای تقویت «استماع» و «قرائت» تا حدودی موفق بوده اما نتوانسته زمینه رشد دو مهارت دیگر، یعنی «تکلم» و «کتابت» را فراهم کند. به دوستم گفتم: «تو دو سال و نیم هم عربی و هم انگلیسی آموزش دیدی. ولی چرا هنوز نمیتوانی به هر دو این زبان صحبت کنی؟» علتش را نمیدانست. آخرش نا امید شد و آن آموزشگاه را رها کرد.
یک آموزش موفق باید از مرحله دریافت (یعنی ورودیها) آغاز کند و به مرحله تولید زبانی (یعنی خروجیها) برسد. آموزشگاهها و مدرسینی که شاگردان را به مرحله تولید زبانی نرسانند، تقریبا در حرفه خود ناموفق هستند. اگر آموزش زبانی این بستر را فراهم نکند تا مهارتهای دریافت و فهم کلام به مرحلهی ارائه و فهماندن کلام برسد، آن آموزش ابتر است. زیرا لازمهی ارتباطات، فهمیدن و فهماندن، شنیدن و سخن گفتن، دریافت و ارائه است. فلذا آموزش موفق باید هر دو طیف مهارتهای فهمیدن و فهماندن را لحاظ و بستری را برای شاگرد فراهم کند تا همزمان هر دو مهارتِ «استماع» و «تکلم» یا «قرائت» و «کتابت» را در خود تقویت کند.
جمعبندی
خیلیها در کوهنوردی، وسطِ پیشرفت، خسته میشوند و برمیگردند. اما آنهایی که خواهان موفقیتاند میدانند که رسیدن به قله چیزی نیست جز برداشت دو قدمِ «راست» و «چپ» و سپس استمرار و تکرار این قدمها، راست… چپ… راست… چپ… راست… چپ… تا پیشرفت به نوک قله.
اگر دریافت و ارائه را به مثابه دو قدم در نظر بگیریم، با تکرار این دو قدم یعنی دریافت و ارائه، دریافت و ارائه و… به تسلط میرسیم. ترسیم دقیقتر این فرایند در زیر میآید:
۱) دریافت و فهم کلمات از زبان مورد نظر؛
۲) ارائه و فهماندن منظور به همان زبان؛
۳) دریافت بازخورد و یادگیری (مثل تصحیح اشتباهات از مدرس یا فرد خبره از همان زبان)؛
۴) ارائه مجدد به همان زبان
۵) تکرار چرخهی دریافت و ارائه.
با این دو قدم پایه است که میتوان به نوک قله تسلط رسید. باید آمادگی این را داشته باشید که با آزمون و خطای فراوان زبان را بیاموزید و این رویه را با تکرار همان دو قدم پایه ادامه دهید تا آن که روزی به زبان مد نظرتان مسلط شوید.
[1]. یکی از منابع آموزشی زبان عربی که توسط کانون زبان ایرانیان منتشر شده است.
یک دیدگاه